از دیرباز دعوا و اختلاف در جوامع بشری وجود داشته است و برای حل آنها نیز روشها و راهحلهایی موجود بوده است که در هر عصر و زمانی تغییر و تکامل یافتهاند. این تحول منجر به آن شد که انسان متمدن امروزی بیاموزد که اختلافات خود را نه از طریق جنگ و اجبار، بلکه از راه گفتوگو و تفاهم یا درنهایت با توسل به قانون حلوفصل نماید.
انسان موجودی است اجتماعی، که همواره ناگزیر بوده است تا در میان سایر همنوعان خود ادامهی حیات دهد. او مخلوقی است که بنا به طبع و خلقت خود توان خلوت گزیدن و بریدن از اجتماع را ندارد و ناچار است که زندگی در میان جمع را بر جدایی و زیست فردی مقدم شمارد. اگر آدمی توانسته است تا دریاها و اقیانوسها را در نوردد، فضا را بپیماید، طبیعت را تسخیر و نیروهای آن را مهار نماید و روزبهروز با پیشرفت علوم و فنون چهرهی جدیدی به زندگی ببخشد، همه در سایهی ارتباط، همفکری و همکاری بشری به دست آمده است.
اما این روابط اجتماعی و زندگی افراد در کنار یکدیگر درعینحال که عامل بقا و مایهی رشد و پیشرفت انسان گردیدهاند، موجب شدهاند که بین منافع و حقوق آنها تعارض و تزاحم به وجود آید و همین امر به ایجاد دعوا و اختلاف منجر شده است.
اختلافات، همزاد آدمی و جزئی از واقعیات زندگی بشری هستند. چرا که هر یک از ما چشماندازها، منابع و آرمانهای خود را داریم، از طرز نگرش و انتظارهای خاصی برخورداریم و بر همین اساس، نگرانیها و منافع هر یک از ما متفاوت از دیگران است. بنابراین طبیعی است که این تعلقات خاص ما با تعلقات سایر افراد تداخل نماید و درنتیجه اختلافات پدیدار شوند.
آنسیترال (کمیسیون حقوق تجارت بینالملل سازمان ملل متحد) در تاریخ ۲۴ ژوئن ۲۰۰۲ در نیویورک، قانون نمونهای را درخصوص سازش تجاری بینالملل تصویب نمود. هرچند قانون نمونه تنها درخصوص اختلافات تجاری اعمال میشود، اما اختلافات تجاری بینالمللی بهگونهای تعریف شدهاند که محدودهی وسیعی از اختلافات را دربر میگیرند.
تعریف واژهی دعوا
در آیین دادرسی مدنی که تمرکز و تأکید اصلی بر واژهی دعوا» قرار دارد، تعاریف مختلفی ارائه شده است. طبق یکی از تعاریف، دعوا عبارت است از عملی که برای تثبیت حقی صورت میگیرد، یعنی حقی که مورد انکار یا واقع شده باشد.
بنا به تعریف استاد کاتوزیان، دعوی حقی است که به موجب آن اشخاص میتوانند به دادگاه مراجعه کنند و از مقام رسمی بخواهند که به وسیلهی اجرای قانون از حقوقشان دربرابر دیگری حمایت شود.
مراجعه به دادگاه و اجرای این حق همیشه به وسیلهی عمل حقوقی خاصی انجام میشود که اقامه دعوی» نام دارد. بنابراین هر کس میتواند به طرفیت دیگری اقامهی دعوی کند و از دادگاه حمایت قضایی حقوق خود را بخواهد؛ برای دادگاه، پس از رسیدگی معلوم خواهد شد که مدعی چنین حقی را داشته است یا خیر.
به نظر برخی از نویسندگان قانونگذار، دعوا در سه مفهوم مختلف به کار رفته است:
در مفهوم اخص یعنی توانایی مدعیِ حق تضییع یا انکارشده در مراجعه به مراجع صالح و توانایی طرف مقابل جهت مقابله با این ادعا.
در مفهوم اعم یعنی دعوا به مفهوم منازعه و اختلافی که در مرجع قضاوتی مطرح گردیده و تحت رسیدگی بوده باشد.
دعوا به معنی ادعا که منظور ادعایی است که در مرجع قضایی مطرح نشده باشد یا ادعایی که در خلال رسیدگی به عنوان امری تبعی مطرح میگردد.
ذات و ماهیت دعوا عبارت است از اخبار به حقی به نفع خود و به زیان دیگری، که نتیجهی عملی است که شخص با آن اثبات حقی را علیه غیر، نزد مقام صالح قصد میکند. گاه پارهای از اختلافات تنها از طریق دادگاه حلوفصل میشوند و نمیتوان اختلافی را به شیوههای جایگزین حلوفصل، ارجاع نمود. قانونگذار عمدتا بر نظم عمومی تأکید دارد، بر همین اساس حلوفصل بعضی از اختلافات را در صلاحیت انحصاری دادگاهها قرار میدهد و درنتیجه ارجاع اینگونه اختلافات را به شیوههای دیگر حلِ اختلاف ممنوع میسازد.
از طرف دیگر، بعضی از اختلافات، قابلیت طرح در دادگاه را ندارند؛ اما میتوان آنها را با روشهای جایگزین، حلوفصل نمود. به عنوان مثال اصلاح و تعدیل و تکمیل قراردادها در این دسته قرار میگیرد.
استفاده از شیوههای غیررسمی حل اختلاف و به کارگیری میانجی و روش کدخدامنشی و سازش و وساطت اشخاص ثالث برای حل نزاعها و اختلافات حتی پیش از شکلگیری دولت و سازمان قضایی، امری معمول و متداول بوده است و نسبت به شیوهی رسمی و دولتی حل اختلاف قدمت بیشتری دارد.
تعریف سازش و محدودهی قلمرو آن
سازش یکی از روشهای ساده، غیررسمی و انعطافپذیر حلوفصل اختلافات است که مذاکره های دوستانه، سریع و کمهزینه میان طرفین را با مساعدت شخص ثالث میسر میسازد. یکی از نویسندگان، آن را به عنوان حلوفصل دوستانهی (مصالحهآمیز) دعاوی با کمک شخص ثالث تعریف کرده است.
در تعریف دیگری، گفته شده است که سازش یکی از روشهای حلوفصل اختلافات است که از طریق آن طرفین درصدد برمیآیند که با جستجوی راهحلی رضایتبخش برای هر دو طرف به اختلاف خود پایان دهند. شخص ثالث بیطرف موسوم به سازشدهنده، تلاش میکند تا طرفین درخصوص اختلافات موجود و راهحلهای آن مذاکره نمایند و در پایان، اختلاف طرفین را با رضایت آنها حلوفصل مینماید. در سازش، شخص ثالث بیطرف (سازشدهنده) میتواند طرفین را تشویق به ملاقات و مذاکرهی مستقیم نماید، همانطور که قادر است صرفا اطلاعات را به طرفین انتقال دهد.
در بعضی از این معاهدات، مهلتی مقرر شده است که درطول آن باید سعی شود که اختلاف قبل از رجوع به داوری از طریق مصالحه و سازش، حلوفصل گردد. جالب است بدانیم که معاهدات منعقدشده از سوی کشور چین همگی چنین شرطی را دربر دارند که نشان از ترجیح راهحلهای آشتیجویانهی این کشور نسبت به روشهای ترافعی دارد.
انواع سازش
درمورد سازش به عنوان روش حل اختلاف، تقسیمبندیهایی صورت گرفته است. یکی از مهمترین تقسیمبندیها همانند میانجیگری، تقسیم سازش قضایی و سازش غیرقضایی یا مصالحهآمیز است. سازش غیرقضایی (هرگونه سازشی که در فقدان قاضی یا در خارج از حیطهی دادرسی که زیر نظر قاضی جریان دارد، تحقق مییابد) را سازش غیرقضایی گویند . مقررات یکنواختی درخصوص سازش غیرقضایی وجود ندارد و این نوع از سازش همانند سایر روشهای جایگزین حل فصل اختلافات، به سازش نهادی (سازمانی) و سازش موردی (اتفاقی) تقسیم میشود. در سازش قضایی، سازش در دادگاه انجام میشود و قاضی در روند سازش و گواهی نمودن سازش بین طرفینِ اختلاف نقش دارد.
درنهایت سازشدهنده شروط سازش را که مورد توافق طرفین قرار گرفتهاند یا عدم امکان سازش طرفین را به قاضی اطلاع خواهد داد. سرانجام اینکه به موجب مواد ۸۳۱ و قانون جدید آیین دادرسی مدنی، مقرراتی درخصوص وظایف قاضی و سازشدهنده و چگونگی جریان سازش، پیشبینی شده است.
سرفصل دروس رشته حقوق -کارشناسی
سازش ,اختلافات ,اختلاف ,حلوفصل ,دعوا ,طرفین ,است که ,که در ,یکی از ,را به ,شده است
درباره این سایت